مگه گفتنم داره؟!! فقط خندستتتتتت
بخند تا دنیا بهت بخنده
 
 
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : bahar

اگه تونستی اینو بخونی 2 نظرات بگو:

2کتر2فان؟؟؟

 

جوابش پاییننه.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

.

.

.

.الکی گفتم نیست خودت پیداش کن تو نظرات بگو...



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:52 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:51 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:49 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:48 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:44 ::  نويسنده : bahar
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : bahar

[ پنج شنبه 30 آذر 1391
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
] [ 18:53 ] [ مهران همایونی ]



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:32 ::  نويسنده : bahar

سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت!
دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت:
شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین!
زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت.
خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود!
همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک و ازدک له شد...
مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت :
تو قانون رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا
ابد با این مرد بمونی ...
فردا اون روز ، زن دوم پاش رفت روی اردک و مامور نگهبان سریع اومد و همراهش یه مرد زشت دیگه بود و گفت :
توام قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه ...
زن سوم که اینا رو دیده بود خیلی ترسید و حواسشو جمع کرد که پاشو روی اردک ها نذاره!
چند ماه همینجوری گذشت که یه روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و زیبا اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما باید تا ابد پیش همدیگه بمونید ...
زن که توی عمرش همچین مردی ندیده بود با ذوق از مرده پرسید :
واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..!
مرده گفت : منم چیزی نمیدونم ! فقط میدونم که یه اردک رو له کردم ..!



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : bahar

یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی . اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره، به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای، زیر لب میگه:لیلا… لیلا… لیلا… 
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم”لیلا”که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…

مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن. مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی

میکنه زنجیرها رو پاره کنه، با خشم و غضب فریاد میزنه:لیلا… لیلا… لیلا…

بازدیدکننده با تعجب میپرسه این چشه؟!!!!

.

.

.

.

.

.

میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!!!!





Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید من بهارم 10 ساله دیگه کاری ندارین هان؟! بای تا های..
فوتوشاپ یعنی ایــــن
وای وای وای وای ایول هندی کامل بعله دیه اخ اخ واقعا... اعتماد به سقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــف پراید ترول رقص شتر خانوم انیم اپل من خخخ ... چطوری میخندی؟ چند شال؟(سال) هندی اصل خخخخخخخخخخخ صلـــــــوات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مگه گفتنم داره؟!! فقط خندستتتتتت و آدرس khande120.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان